به گزارش ایسنا، نام وی بیشتر از زمانی که در لیست تحریمهای آمریکا و اروپا قرار گرفت مطرح شد و همه میپرسیدند که وی کیست؟ آیا از نیروهای دولتی است و یا وابستگی به فعالیتهای دولت دارد؟
تاکنون به ندرت پیش آمده که اتحادیه اروپا و آمریکا یک فرد غیردولتی و غیرنظامی ایرانی را در فهرست تحریمهای خود قرار دهند اما این اتفاق در مورد بابک زنجانی و مجموعه متعلق به وی رخ داده است.
در فهرست تحریمهای اروپا با اشاره به تاریخ تولد 12 مارس 1971 بابک زنجانی آمده است: "بابک زنجانی در حال کمک به نقض مقررات مربوط به تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران و در حال فراهم کردن کمکهای مالی به دولت ایران است. زنجانی یکی از عناصر کلیدی ایران در معاملات نفتی و نقل و انتقال پولهای نفتی ایران است. زنجانی مالک گروه سورینت در امارات بوده و برخی از شرکتهای تحت مدیریت وی به عنوان کانالی برای پرداخت نفتی ایران مورد استفاده قرار میگیرند."
زنجانی در 11 آوریل 2013 نیز در فهرست تحریمهای آمریکا قرار گرفت. دیوید کوهن، معاون وزارت دارایی آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در این باره گفت: "ما در خنثی کردن تلاش های ایران از طریق بابک زنجانی بیرحمانه اقدام خواهیم کرد."
یک مقام ارشد دولت آمریکا نیز گفت: "زنجانی و شبکه بین المللی شرکت ها و بانک هایش مسئول اختفای معاملاتی به ارزش میلیاردها دلار هستند که از جانب ایران انجام داده اند. او از شرکت هایی مانند آی اس او در مالزی استفاده کرده تا میلیون ها بشکه نفت ایران را خریداری کند و به بازار عرضه کند. او همچنین از جانب ایران با اتکا به نهادهای مالی خود میلیاردها دلار مبادله ارزی انجام داده است."
اما بخش زیادی از مطالب منتشر شده درباره زنجانی یا همان (ب.ز) با پسوند "گفته میشود" عنوان میشوند. این گفتهها و شنیدهها که شامل عبارتهایی مانند "میلیاردر ایرانی"، "دلال نفتی"، "بانکدار بزرگ"، "غارتگر بیتالمال" و ... مطرح میشوند در فضای رسانهای غیر رسمی کاربرد بیشتری دارند.
شهرت وی که به تازگی با خرید باشگاه ورزشی راهآهن تهران و حضور در عرصه فوتبال بیشتر شده پیش از اینکه فوتبالی باشد نفتی است، موضوعی که خودش آن را رد میکند.
برای روشن شدن بسیاری از این ابهامها و سوالها سراغ وی رفتیم تا خودش پاسخگو باشد. او در گفتوگویی مفصل با خبرنگار ایسنا تلاش کرد علاوه بر شفافکردن برخی موضوعات برای نخستین بار در یک رسانه رسمی درباره فعالیتهای اقتصادیاش سخن بگوید.
مدیرعامل شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم که بیش از تعداد سالهای عمرش شرکت تاسیس کرده و یا دارد، از ساخته شدن داستانهای پیچیده دربارهاش اظهار تعجب کرده و تاکید دارد: «اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شاید دو بار هم نتوانند آن داستانهای ساختگی درباره من را دوباره تعریف کنند».
زنجانی در این مصاحبه هر چند درباره برخی مسائل و عکسها از جمله دوستش که همنام وزیر اسبق نفت است، پخش فیلمی از او در مجلس هنگام استیضاح وزیر کار دولت دهم و مواردی از این دست سخن گفت اما تمایلی برای باز کردن برخی مسائل نداشت و بیشتر تلاشش این بود که عنوان کند: «هیچیک از اتهامهایی که به من زده میشود پایه و اساس ندارد و تاکنون هیچ مرجع رسمی در این زمینه با من صحبت نکرده است.»
متن گفتوگوی صریح ایسنا با بابک مرتضی زنجانی مدیرعامل شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم در ادامه میخوانید:
آقای زنجانی اگر اتهامهایی که درباره شما زده میشود درست باشد شما اکنون باید زندان باشید؟ تحلیلتان از این ماجرا چیست؟
خوب این اتهامات همه ساخته افکاری است که هیچ کس دلیل و اثباتی برای آنها ندارد و هر کس هر طور که داغترمیتواند آنها را عنوان میکند. خیلی از این اتهامات از سوی کسانی گفته شده که حتی اینجانب را یکبار هم ندیدهاند وحتی یک بار هم از من درباره اتهامها سوال نکردهاند. فقط در اخبار و رسانهها نقل سفرهها شدهام و به میلیاردها دلار سوءاستفاده متهم میشوم.
البته فقط رسانهها نیستند که درباره شما این گونه میگویند برخی مسئولان و حتی نمایندگان مجلس هم اظهار نظرهای مشابهی در این باره دارند.
متاسفانه همینطور است. علاوه بر سایتها و شبکههای خارجی میبینم بعضاً مسئولان تمام این اتهامها و شنیدهها دهان به دهان را مستند کرده و در نهایت یک داستان پیچیدهای درست کردهاند که اگر از هر کدام از دوستان سوال شود شاید دو بار هم نتوانند آن داستانهای ساختگی را دوباره تعریف کنند.
چرا تا کنون درباره آنها سخن نگفتهاید؟
دلیلی برای پاسخ نمیدیدم و فکر میکردم با بازگو و جواب، دشمنان کشورم شاد میشوند اما اکنون مایلم واقعیتها را عنوان کنم تا شاید این داستانهای بیدلیل به سمت واقعیتر برود. در واقع لازم میدانم پرده از این همه اتهام بر دارم و ماجرا را روشن و شفاف کنم تا خدایی نکرده افکار عمومی به گناه و تهمت جهت پیدا نکند.
شما اکنون مالک دهها شرکت هستید، کارتان را از کجا شروع کردید و چه شد این قدر سریع بینالمللی شدید؟
من سالهاست که کار تجارت بینالمللی و فعالیت اقتصادی میکنم و در این تجارتم بارها گرفتار شده و بالا و پایین شدهام. ازسال 1379 به صورت حرفهای شروع به ایجاد شرکتهای داخلی و خارجی کردم تا جایی که سال 1381 چیزی حدود 11شرکت ایجاد شده داشتیم که نیاز به منابع مالی داشت و تصمیم گرفتم موسسه مالی در خارج از ایران ایجاد کنم تا بتواند با جذب منابع ارزان قیمت شرکتهای تحت پوششم را تامین مالی کند. این کار در امارات آغاز شد و با تاسیس یک موسسه مالی کلیه السیها و انتقال پول و منابع با همکاری بانکهای خارجی آغاز و منابع ارزان قیمت تهیه و در اختیار شرکتهایم قرار میگرفت تا جایی که در بیش از شش کشور سرمایهگذاری اساسی انجام شده بود و حتی نیازی به بانکهای داخل کشور برای اخذ تسهیلات و هر گونه کمک نداشتم. تا اینکه جمع شرکتها و موسسات تحت پوشش من به 64 شرکت داخلی و خارجی رسید و نیاز به یک شرکت هلدینگ برای ساماندهی و یکی شدن در کلیه شرکتها بود که با ایجاد هلدینگ سورینت و انتقال سهام تک تک شرکتهای ایجاد شده سمت و سوی بهتری گرفت که هماکنون در ایران و دیگر کشورهای دنیا با 17 هزار نفر پرسنل مشغول ارائه تجارت و خدمات هستیم.
گفته میشود که در بین این شرکتها و موسسات یکی دو بانک خارجی هم وجود دارد. آیا شما در خارج از کشور بانک دارید؟
بانک هست اما من عضو هیات مدیره یک بانک در مالزی (فرست اسلامیک بانک) هستم. این بانک با سرمایه 104 میلیون دلار فعالیت میکرد و فعالیتش هم نرمال و خوب بوده است. این بانک صاحبش اصلا من نیستم. سهام هم در آن ندارم. بلکه صاحبش یک بانک دیگری در اندونزی بود که به بانک دیگری سهامش را واگذار کرده بود که آن بانک هم سهامدارانش کسانی دیگری هستند. من تنها یکی از اعضای هیات مدیره این بانک بودم تا اینکه تحریمها علیه ایران روز به روز بیشتر شد و با توجه به اینکه انتقال منابع مالی برای شرکتهای بیرونی و مردم سخت شده بود، تصمیم گرفتم به عنوان عضو هیات مدیره در یکی از بانکهای خارجی در مالزی ورود پیدا کنم و موسسات مالی خود در امارات را که منابع پنج میلیارد یورویی بود را در آن به شکلی متصل و خدمات مالی ایجاد کنم که این امر هر روز مشتریان زیادی را جذب میکرد.
و احتمالا راهی شد برای کمک به مراودات مالی دیگر شرکتها و بانکها که بر اثر تحریم دچار مشکل شده بودند؟
دقیقا! پس از مدتی بانکهای داخلی که قادر به انتقال پولهای خود نبودند از طریق بانک مرکزی منابع خود را به این بانک انتقال واین بانک منابع را به مشتریان در خارج از کشور انتقال میداد. حتی السی و خریدهای خارجی را برای بانکها و مشتریان داخلی کشور به سرعت انجام میداد تا جایی که 17.5 میلیارد یورو از منابعی که در خارج از کشور بود و مربوط به بانکها بود با کارمزد هفت در هزار یعنی کمتر از یک درصد منتقل میکردیم و هر روز بانکها و مشتریان بیشتری به این سیستم نزدیک میشدند.
قاعدتا بخش زیادی از این منابع مالی ناشی از فروش نفت بوده است. آیا این آغاز همکاری شما با مجموعه نفت نبود؟
نه! منابع مربوط به بانکها بود و از بانک مرکزی میگرفتند و بانک مرکزی هم منابع نفتی را به آنها میداد! اما اصل واقعیت این نیست که من مستقیما کاری در حوزه نفت میکردم. الان چند وقت است خبرگزاریهای خارجی میگویند که بابک زنجانی با شرکت نفت ایران قرارداد بسته و نفت را 106 دلار گرفته و 90 دلار فروخته و پول آن را در بانک متعلق به خود در مالزی گذاشته است. آقایان در داخل کشور هم همین اخبار را میشنوند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند اما اصلا مستنداتی از ما نمیخواهند و هیچ مستنداتی هم درباره اتهامات خود ارائه نمیکنند.
پس واقعیت چیست؟
یکی از مشتریان این بانک، شرکتی در هنگ کنگ بود که منابع ارزی حاصل از فروش نفت داشت و نیاز به افتتاح حساب در این بانک داشت. این شرکت یکی از شرکتهای زیر مجموعه شرکت ملی نفت بود که در خارج از کشور در هنگکنگ ایجاد شده بود تا فروش نفت ایران را انجام دهد اما چون بانکی حاضر نبود منابع آن را جمع کند به بانکی که اینجانب عضو هیات مدیره آن بودم مراجعه کردند و مصوبه و اجازهای برای افتتاح حساب در این بانک را داشتند که پنج وزیر و رییس کل بانک مرکزی مصوب کرده بودند که با توجه به عدم همکاری بانکها با آن شرکت سریعاً حساب خود را افتتاح و منابع خارجی حاصل از فروش نفت را در آن نگهداری کند من هم بدون اینکه به اعضاء هیات مدیره ماجرا را بیشتر توضیح دهم برای کمک به کشورم سریعاً هماهنگ کردم و حساب افتتاح و عملیات ارزی آن شرکت شروع به کار کرد.
و این گونه پای شما به معاملات نفتی باز شد؟
نه این گونه نیست اصلا من مسولان نفت را هم نمیشناختم. شاید یکی از شبههایی که نام مرا در معاملات نفتی وارد کرده همین اشتباه بوده است. الان توضیح میدهم که رابطه من با این شرکتها و فروش نفت به چه صورت بوده است.
در بدو کار خریداران نفت از آن شرکت به بانک مراجعه و طی جلساتی با مسئولان بانک صحبت میکردند که اگر بخواهند این نفت را خریداری کنند ما چگونه میتوانیم مدیریت منابعی برای آن انجام دهیم تا اینکه برای تعداد هشت کشتی نفت السیهای مدتدار 60 تا 90 روزه از مشتریان به بانک ارسال و اینجانب آن را هماهنگ کردم و به شرکت مذکور ابلاغ شد. السیها همه تایید شده و بدون اشکال بود و شرکت نفت هم همه آنها را بررسی و تایید کرد و وقتی فروشنده محصول (شرکت نفت) آماده بارگیری شد متوجه شدیم کشتیهای آن در تحریم رفته و پرچم ندارد و نمیتواند حمل را انجام دهد. من هماهنگ کردم کشتیهایی تهیه و سریعاً به محل مورد نظر فروشنده منتقل شد و این بارگیری که در زمان خود بسیار حساس و خطرناک بود و تمام چشم دشمنان دنبال جلوگیری از این کار بود با موفقیت انجام شد. به این ترتیب بیمه کشتیها هم با این روش به مشتری و خریدار تحویل شد و بانک باید مدارک کشتیها را معامله اسناد میکرد و پول را در مهلت مقرر وصول و به حساب مشتری خود میریخت که در مدارک ارسالی متوجه شدیم ارسال کننده بار شرکت ملی نفت ایران بوده و گیرنده آن در مدارک شرکت هنگ کنگی که این مدارک با توجه به اطلاعات داخل آن قابل معامله نبود که با تلاش و روشهای بسیار سخت مدارک تعویض و معامله اسناد در بانک انجام شد. سپس آن السیها باید در مهلت مقرر وصول و به حساب شرکت ریخته میشد و حدود 50 روز زمان نیاز بود. با توجه به نیاز مالی شرکت هنگکنگی بر این اساس من مبلغ 240 میلیون دلار و یک میلیارد و 200 میلیون یورو وام در اختیار این شرکت قرار دادم تا مشکلاتش را حل کند تا بعد از 50 روز که السی نقد شد از محل آن بازپرداخت انجام شود.
یعنی شما کمک کردید که شرکت فروشنده نفت برای دریافت منابع دچار مشکل نشود، آیا السی در زمان مقرر نقد شد؟
بله، شرکت این منابع را برای خرید دارو و غذا و پیمانکاران استفاده کرد تا اینکه سررسید السی رسید و مبلغ السیها در زمان خود بدون هیچ تاخیری به حساب واریز شد و بانک با توجه به اینکه تسهیلات داده شدهاش هر چه بیشتر در حساب مشتری بماند سود بیشتری بگیرد طلبی بابت عودت تسهیلات خود طلب نکرد و قرار شد هشت درصد در سال سود بانکی دریافت کند. جمع کل بار نفتی فروخته شده شرکت هنگ کنگی که متعلق به شرکت نفت بود کلاً یک میلیارد و 300 میلیون یورو بود و بیشتر نبود.
اما ظاهرا شما در فروش برخی محمولههای نفتی مستقیما نقش داشتهاید. آیا آنها هم صرفا کمک به فروش بوده یا خودتان طرف معامله بودهاید؟
در همان برهه بود که از مسئولان همان شرکت متوجه شدم تعدادی کشتی با بار میعانات گازی سالها در جنوب کشور مانده و جایی برای تخلیه آن وجود ندارد و کشتیهای آنها چون مشکل پرچم ندارد باید زودتر در محلی تخلیه شود حتی تقاضای کمک برای اجاره مخزن نیز کرده بودند. به همین دلیل هماهنگی کردم که این کشتیها به یکی از کشورها انتقال یابند. این انتقال 60 شبانه روز مسئولان کشتیرانی، وزارت نفت و من را درگیرخود کرد چون بار محصول با توجه به سالها ماندن، بوی بد و گوگردی بسیار داشت که هیچ کشوری آمادگی و اجازه تخلیه آن را نمیداد. بالاخره با هزاران دردسر این بار خالی و کشتیها آماده خدمات به کشور شدند. در آن زمان حداقل چهار بار از سوی دادگاه آن کشور به جرم آلودگی محیط زیست متهم شدم. با وجود اینکه هر روز فشارهای سیاسی علیه ما بیشتر میشد اما این بار به مدت شش ماه در مخازن نگهداری شد در حالی که کل مبلغ بیمه، تخلیه، بارگیری و نگهداری آن که بالغ به 150 میلیون دلار بود را خودم پرداخت کردم و هیچ وقت نتوانستم آن را دریافت کنم.
مبلغ این محموله که باید ذخیره میشد چقدر بود؟
مبلغ این بار نزدیک به 700 میلیون یورو بود. کلا شرکت نفت یک میلیون و 900 هزار یورو با این مجموعه صادرات داشته که حدود یک میلیون و 200 هزار یورو آن را فروخته بود و 700 میلیون یورو آن را ذخیره برای فروش کرده بود. وزیر نفت و مسئولان این شرکت شبانه روز به روند معامله نظارت داشتند و کاملا همه چیز شفاف بود.
آقای زنجانی با وجود حضور شما در یک بانک خارجی، کمک به فعالیتهای مالی ایران و همچنین حضور در برخی معاملات نفتی دور از ذهن نیست که اسم شما در لیست تحریمها قرار بگیرد. ظاهرا بعد از این ماجرا مشکلات شما آغاز شده است.
بله همین طور است. از حدود هفتهشت ماه پیش اتحادیه اروپا مجموعه ما و شخص مرا تحریم کرد و دلیلش نیز این بود که بنده را مهره اصلی جمهوری اسلامی در دور زدن تحریمها و فروش نفت میدانستند و عنوان میکردند کارهای اساسی انجام شده مانع از اجرای تحریمهاست. از آن به بعد شروع کردند یک به یک حساب شرکتهای ما را در خارج از کشور بستند. هر شرکتی در خارج از کشور به اسم من بود و یا منسوب به من حسابهایش را بستند و مدیران خارج از کشور ما را نیز یک به یک صدا کرده و اذیتشان کردند.
در آن زمان اداره سوئیفت پیامی به بانک ارسال کرد و مدت 15 روز وقت داد تا منابع خود را در بانکها به هر جا که لازم است انتقال بدهیم چون بعد از 15 روز ارتباط سوئیفت بانک قطع میشد. منابعی که بالغ بر 13.5 میلیارد یورو بود به دلیل این عملیات گیر افتاده بود و هیچ بانکی حاضر نبود منابع را دریافت کند. به همین سبب مسئولان، سهامداران و هیات مدیره بانک علیه من حساس شدند.
به این ترتیب به فکر انتقال آن به داخل افتادید؟
اینجا یک نکته وجود دارد؛ انتقال پول به داخل همه را به این فکر میاندازد که من باید پولی را حمل میکردم و به کشور میآوردم اما این چنین نیست من باید ذینفع پول را از نام بانک تغییر میدادم به هیمن دلیل تصمیم گرفتم ذینفع این منابع را به شرکتی غیر قابل تحریم در کشور مانند صندوق تامین اجتماعی برای حفظ و نگهداری نتقل کنم تا شامل تحریم و قفل منابع نشود. برای همین منظور با سازمان تامین اجتماعی برای خرید تعدادی از شرکتهای آن تفاهم کردم. شاید خرید این شرکتها بهتر از این بود که پول در کشور بیرونی قفل شود که متاسفانه پس از انتقال پول از طریق بانک مسکن و حساب تامین اجتماعی دچار مسائل سیاسی مجلس و رییس جمهور شد که بحران را بیشتر کرد تا جایی که بانکها و مسئولان همه نگران و ترسیده بودند و هر روز میخواستند این موضوع را ابطال کنند و هر روز یک نظریه در خصوص این منابع میداند. من هم وسط همه مشکلات از این در به آن در میزدم چون جوابگوی صدها مشتری بانک و مسئولان کشورها بودم. متأسفانه موضوع مجلس آنقدر بزرگ جلوه داده شد که آمریکا هم من را تحریم کرد و خزانهداری آمریکا دقایقی زیاد را در خصوص اینجانب و کارهای انجام شده و کمکم به ایران به عنوان بیسابقهترین فعالیتها یاد کرد به طوری که اکنون 272 اتهام در خارج از کشور در این زمینه در پرونده من نوشته شده است. کلی هم اتهام در داخل کشور به دلیل کمک حرفهای و واقعی و درست به وجود آمده است.
یعنی ضرر دو طرفه...؟
یک ضرر چند طرفه چون هم شرکتهایم از بین رفتند هم بانک طلبکار بود، هم شرکت هنگکنگی نگران منابعش و هم دولت ایران و هم مردم و هم تحریم اتحادیهها و علاوه بر این فشارها اخیر آمریکا 250 میلیون دلار بانکی به دلیل منابع جریمه کرد و آنها هم از دادگاه نامه گرفتند و از موجودی من برداشتند. این در شرایطی بود که هم بارهای انبار شده را بدون کم و کاستی عودت و به وزارت نفت تحویل دادم و هم بسیار تلاش کردم که بانک و منافع آن را نجات بدهم. در حال حاضر شرکت هنگکنگی چیزی حدود دو میلیارد و 400 میلیون یورو در حسابش موجود است که نصف آن را به بانک بدهکار است و اصل پول حاصل از فروش نفت در آن حساب، چیزی حدود یک میلیارد و 200 میلیون یورو است نه بیشتر. این پول در حساب هست و موضوع انتقال آن است چون آنقدر همه داد و بی داد کردهاند که همه بانکها فهمیدهاند و حاضر به دریافت آن نیستند.
منابع دیگری هم در بانکها خارجی پخش شده که ربطی به ایران و شرکت نفت و غیره ندارد و منابع بانک است که به مردم دیگر بدهکار است و هنوز سررسید نشده، از طرفی هم بانک از اینجانب ادعای طلب دارد هم شرکت هنککنگی و هم مردم و این همه اتهام وارده شده، حال شما لطفأ خودتان پاسخ اتهامهای عنوان شده فوق الذکر را بدهید!
بانک فرست اسلامیک 17.5 میلیارد یورو از پولهای نفت ایران را در خارج از کشور نجات داد و در داخل کشور پخش کرده است، تعداد تراکنشهای مالی آن در این زمینه به بیش از 9000 مورد رسیده است. برای انتقال این 17.5 میلیارد یورو هفت در هزار کارمزد نیز بانک گرفته است که این موارد مربوط به قبل از تحریم بود. زمانی هم که تحریم شروع شد، شرکت نفت حدود 1.3 میلیون یورو پول بیشتر در بانک نداشت. مابقی هم بدهی شرکت نفت به این بانک بوده است که متعلق به شرکت نفت هم نبود. زمانی که سوئیفت قطع شد بانک اعلام کرد که دیگر نمیتواند این پول را انتقال دهد اما حاضر است به صورت چک آنرا در اختیار شرکت نفت قرار دهد. بنده در این بین گیر کرده بودم چرا که هم به بانک فرست اسلامیک تعهد داشتم و هم از سوی دیگر به شرکت ملی نفت تعهداتی داشتم.
اما گفته میشود که شما پول فروش نفت را در حسابهای خود بلوکه و سرمایهگذاری کردهاید!؟
سرمایهگذاریهای هلدینگ ما در ایران بالغ بر 20 هزار میلیارد تومان است اگر همه مبلغ ١.٢ میلیارد این شرکت را هم مجانا به من میدادند یک چهارم سرمایهگذاری من نمیشود چرا با این الفاظ مردم را به سوی گناه و تهمت هدایت میکنیم؟ آن روزها که من و مسئولان شرکت هنگکنگی به همراه مسئولان نفتی کشور شبانه روز با هزاران نگرانی در آبهای آزاد برای کشورمان تلاش میکردیم چرا کسی نبود تشکر کند اما حالا همه به دنبال مقصر و ایراد میگردند. اگر امثال ما و این مسئولان این کارها را نمیکردند همه آن پولها را باید اسباب بازی چینی میخردند البته اگر بابت فروش نفت موفق میشدند که پولی برای اسباب بازی آوردن ایجاد شده باشد.
با این حساب شما تمامی اتهامات مطرح شده علیه خود در زمینه فروش نفت ایران را رد میکنید.
ما نه در خرید و نه در فروش نفت نقشی نداشتهایم. ما در این عملیات جان خود را کف دستمان گذاشتیم و فکرمیکردیم جایزه هم به ما بدهند. برای فروش بار 12 کشتی نفت ایران کمک کردیم و زمینه آن را فراهم ساختیم، پولش را هم گرفتیم. منافع ما هم فقط همان هفت در هزار کارمزد انتقال پول نفت ایران به داخل کشور بوده است یعنی چیزی حدود 150 میلیون دلار. این در حالی است که تمام بانکهای چینی و کرهای برای انتقال پول بیش از 20 درصد کارمزد دریافت میکنند در صورتی که من زیر یک درصد کارمزد داشتهام. اگر من هم 20 درصد میگرفتم کارمزد بیش از سهچهار میلیارد یورو بود و این همه خسارات را هم کسی ادعا نمیکرد اکنون تمام کارهای اقتصادی من آسیب دیده است؛ از 10 سال پیش تاکنون کار اقتصادی میکنم و مربوط به چند ماه و چند سال پیش هم نیست، فقط از خرید هواپیمایی قشم ما شش سال میگذرد کی آن زمان کار نفت وجود داشته که من از طریق آن ثروتمند شده باشم؟!
سوال و ابهام اصلی اینجاست که شرکت نفت چطور برای جابجایی منابع و فروش نفت سراغ شما آمد؟ شما چطور در این شرایط پرریسک حاضر به همکاری با شرکت نفت شدید؟
من سالهاست که تجربه کارهای مالی و بانکی دارم و مجموعه ما نیز به دلیل همین تجربه گسترش یافته است. بیشتر السیهای باز شده توسط مجموعه ما و با راهنمایی من انجام شده است. من مدیریت بحران در خارج از کشور خواندهام و در کار بانکی بینالمللی حرفهای هستم. من به دنبال شرکت نفت نرفتم، بلکه آنها برای کمک به کشور به سراغ ما آمدند. من به 15 بانک داخلی کمک کردم تا منابعشان را نقل و انتقال کنند.
سوال دیگری که مطرح است این است که با توجه به این کمکی که میگویید به دولت و شرکت نفت ایران کردهاید آیا خواستار دریافت امتیازی در داخل نیز شدهاید؟
کارمزد ما فقط همان هفت در هزارم درصد انتقال پولش بوده و برخی مسائلی که در این مورد مطرح میشود داستانهایی است که تلویزیون و رسانهها درست کردهاند. به فرض اگر هم تبانی کرده باشم با کشورم تبانی کردم با مردمم و با همه مسئولانم برای نجات کشورم تبانی کردهام اگر مشکلی داشتم که ١٧ فروند هواپیما یکجا به ایران نمیآوردم، در حالی که در خارج از کشور اگر بخواهید یک چرخ هواپیما را هم جابجا کنید 10 سال زندان میروند.
شاید یکی از دلایلی که وارد حاشیهها شدهاید وجود برخی ابهامها و افراد باشد مثلا ارتباط شما با فردی که همنام وزیر اسبق نفت است، چیست؟ تصاویری از وی در فضای مجازی منتشر شده که جنجالی بوده است. البته چند عکس هم از شما با اسلحه منتشر شد که ابهامات زیادی رابرانگیخت.
ایشان با ما دوست است و با وزیر اسبق نفت ایران هم هیچ رابطه خانوادگی ندارد. کاسبی خاصی هم با ایشان ندارم. فقط در گذشته یکی از هتلهای وی را در کیش خریداری کردم و از آنجا هم همدیگر را شناختیم و چند مسافرت هم با هم رفتیم. ایشان هم به کشور بسیار کمک کرده همان سال ٨٨ خیلیها به اسم لباس شخصیها مردم را اذیت کردند و ایشان کسی بود که برای جان مردم روی موتور اینور آنور میدوید اما از شانسش مثل فروش نفت ما هر کس یک چیزی دربارهاش میگوید در حالی که انسانیت و کمکهای ایشان برای خیلیها پوشیده است. من در سال 1388 و در جریان شلوغیها اصلا در داخل کشور نبودم و عکسهای منتشر شده من با اسلحه نیز مربوط به اربیل عراق است. مجموعهای در عراق داریم که در آنجا کار نفتی میکند. آنجا نفت را تبدیل به گازوئیل کرده و از کردستان عراق به افغانستان ترانزیت میکردیم. آن زمان هم از سر مرز تا اربیل همه مسلح بودند و من هم همینطور.
ماجرای دیدار شما با سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی هم از جمله همین حاشیهها بود، پخش فیلم آن در مجلس هم جنجال زیادی به پا کرد و یک بار دیگر نام شما را در رسانهها مطرح کرد. واقعا ماجرای آن دیدار چه بود؟ شما چند بار با مرتضوی دیدار داشتید؟
با آقای مرتضوی دو سه بار جلسه داشتیم. در جلسه اول قرار شد در ازای واریز مبالغی 117 شرکت تامین اجتماعی را بخریم. این ماجرا برخورد کرد به ماجرای فیلمبرداری دیدار من با فاضل لاریجانی. خیلی از مواردی که درباره ما مطرح شد البته واقعیت نداشت. بنده با فاضل لاریجانی هم پنج دقیقه بیشتر صحبت نکردم. آقای مرتضوی یک روز به من زنگ زد و گفت که به تامین اجتماعی بیایم. او من را در اتاقی نگه داشت و گفت آقای لاریجانی در اتاق بغلی است و با شما کار دارد. گفتم چه کار دارد؟ گفت میخواهد با شما آشنا شود، شاید بتواند در هیات مدیره این شرکتها به شما کمک کند. ما نمیدانستیم در آنجا دوربین کار گذاشتهاند. من که وارد اتاق لاریجانی شدم مرتضوی رفت بیرون. من که نشستم آقای لاریجانی دو سه کارت به من داد و گفت اگر یک موقع در مشاوره شرکتها کمک خواستید مجموعه من میتواند به شما کمک کند. همین! بیشتر از این هم نشد، تشکر کردم و گفتم اگر این شرکتها را گرفتیم به شما هم زنگ میزنیم. بعد ناگهان آقای مرتضوی داخل اتاق شد و گفت چی شد؟ انجام شد. انشاءالله که کارتان به هم وصل شده است و ما هم از یکدیگر خداحافظی کردیم و فردای آن روز فیلم این ماجرا در مجلس پخش شد و مثل بمب ترکید.
آیا فروش 117 شرکت زیر مجموعه تامین اجتماعی به شما به این شکل قانونی بوده است؟
مراحل قانونی خرید شرکتها طی شده بود و آنها مصوبات داخلی خودشان را گرفتند و از کمیته بالاتری هم در زمینه فروش شرکتها مصوبه گرفتند. خودشان هم دوست داشتند از شر این شرکتها راحت شوند، چرا که همهشان زیانده و مشکلدار بودند.
با مسئولان دولت یازدهم در زمینه خرید شرکتهای تامین اجتماعی جلسه و یا رایزنی داشتهاید؟
فعلا با مسئولان جدید دولت یازدهم حرفی نداشتهایم و منتظریم که آنها در کارشان مسلط شوند تا بدانیم طرف حسابمان کیست. ممکن است اگر برخوردهای فعلی ادامه یابد، پرونده خود را ببندیم و از ادامه کار با دولت منصرف شویم.
ما در تاجیکستان 10 شرکت داریم و هر زمان که وارد آنها میشویم 10 پلیس از ما محافظت میکند اما معلوم نیست چرا در ایران که این همه کار کردهام و البته منتی هم بابت آن نیست، این گونه رفتار میشود؟! از صبح که روزنامهها را چک میکنم منتظرم ببینم چه کسی دعوا را شروع میکند. کسی هم مرا درست نمیشناسد. متاسفانه در ایران هر کس حرفی بزند آن حرف بزرگتر و داغتر میشود و قویتر از واقعیت منعکس.
منشا این اتهامات را چه میدانید؟ ممکن است این اتهامات را رقبایتان به شما زده باشند؟
کاری نمیکنیم که رقیب داشته باشیم. تنها کاربدی که به نظر میرسد انجام دادهام این بوده که پول نفت را به ایران منتقل کردم و در ازای آن تحریم شدم و زندگیام از هم پاشیده است. من اگر تبانی کرده باشم با کشور جمهوری اسلامی تبانی کردهام که بار نفت آن را فروخته و پولش را به کشور آوردهام نه با شخص خاصی و برای منافع خاصی.
راجع به فعالیتهای شما در تاجیکستان نیز حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد؟ از جمله اینکه گفته میشود شما مجموعه عظیمی از بانک، هواپمایی، ترمینال مسافربری و ... در این کشور دارید.
بانکی که در تاجیکستان است به مجموعه هلدینگ ترکیه ما تعلق دارد که من سهامدار آن هستم. ما در آنجا کارهای تجاری خوبی انجام دادهایم اما اگر هواپیمایی، ترمینالهای اتوبوسرانی و ... هم در تاجیکستان داشتم که خیلی خوب است افتخار کشورمان است که بازرگانش در کشوری تاثیر گذار باشد اگر بگویند ابرانیها آنجا موفقند بهتر است یا بگویند برای مواد مخدر در زندانهای خارج از کشورند؟!
مجموعه متعلق به شما یعنی سورینت چطور توانست این قدر گسترده شود؟
ما توانستیم از طریق منابع مالی ارزان قیمت در خارج از کشور شرکتهای خود را گسترش دهیم. الان 20 هزار میلیارد تومان در داخل کشور سرمایهگذاری کردهایم. کل شرکت نفت چقدر کار کرده که 20 هزار میلیارد آن سود باشد؟ فقط تلاش و زحمات شبانه روزی و درست عمل کردن مدیرانم این نتیجه را داده است.
روند موفقیتهای شما این شائبه را به وجود آورده که حتما از جایی حمایت میشوید؟
همه شرکتهایی که الان داریم را خودم درست کردهام و حتی یکی از این شرکتها نیز از دولت به ما نرسیده است. تنها مجموعهای که از خصوصیسازی به ما رسیده، همان باشگاه راهآهن است که مالک قبلی آن به زندان افتاده بود و ما باشگاه را با پرداخت 20 میلیارد تومان بدهی از جمله بدهی بازیکنان نجات داد. هر کسی فکر میکند باشگاه راهآهن رانتی به ما رسیده بیاید هزینه سالیانه آن را از این تاریخ به بعد بدهد ما مجانا این رانت را تقدیم میکنیم تا سالی 20 میلیارد تومان در آن خرج کند.
باشگاه راهآهن را که خریدید. اگر باشگاه پرسپولیس را هم به شما پیشنهاد بدهند میخرید؟
اگر به من پیشنهاد خرید پرسپولیس شود، حتما چنین کاری را انجام میدهم چرا که بسیار ماهرتر از افراد فعلی میتوانم نظم و انضباط را در پرسپولیس ایجاد کنم. باشگاه راهآهن هماکنون بسیار کم حاشیه است و یکی از دلایل ضعف پرسپولیس حاشیههای زیاد اطراف آن است که باید کم شود.
در زمینه تامین سرمایه چگونه عمل میکنید یا به قول معروف از کجا این پولها را میآورید؟
سرمایهام را خرد خرد درآوردهام. تا کنون هیچ بانکی در ایران به ما هزار تومان پول و یا وام نداده است. ما در امارات مجموعه بانکی درست کردیم که آن مجموعه از بانکهای دیگر سپردهگیری میکردند و این مجموعه با یک تا دو درصد منابع خود را در اختیار هولدینگ ما قرار میدهد. الان ما 11 تا 12 میلیارد یورو بدهی خارجی داریم که هر سال 1.5 تا دو درصد سود در مقابلش پرداخت میکنیم.
اخیرا وزیر نفت دولت یازدهم اعلام کرد که این وزارتخانه آماده است در زمینه فروش نفت ایران با بخش خصوصی و هر کسی که تواناییاش را دارد وارد مذاکره و همکاری شود. آیا شما باز هم حاضرید وارد این عرصه شوید؟
من اگر بتوانم باز هم در زمینه فروش نفت به کشورم کمک میکنم و افتخارم هست برای کشورم مفید باشم اما اگر نیازی هم باشد این بار حتما باید کسی متولی آن باشد. من تا امروز که متوجه نشدم حساب یک شرکت خارجی در یک بانک خارجی چه ربطی به مجلس دارد و هزاران حرف و حدیث ایجاد شد. من متوجه نمیشوم چرا دنیا باید از کارهای ما مطلع بشود؟ چرا اجازه دخالت هر بیگانهای را به اسم حفظ منافع کشور میدهیم؟
نظرتان درباره جنبش ضد تحریم چیست؟
من راس این جنبش ضد تحریم هستم چرا که این کار را عملیاتی کردم و از جیب شخصیام متضرر شدم و اگر این کمک را نمیکردم آمریکا و اروپا را مرا تحریم نمیکردند.
راز موفقیت خود را در چه میدانید؟
فعلا که موفق نیستم اما من به عنوان یک سرباز بسیجی در جبهه اقتصادی کار میکنم. شانسهایی بوده که خدا در اختیارم گذاشته و از آنها استفاده کردهام. حداقل سه یا چهار بار هم ورشکسته شدهام. بنده در دوران سربازی راننده رییس بانک مرکزی وقت بودم. در آنزمان هم توانستم به کشورم کمک کنم و روزانه 20 میلیون دلار را میبردم بیرون در بازار میفروختم تا قیمت ارز در بازار نوسان نداشته باشد آن موقع هر دلار 300 تومان بود و زمزمه افزایش قیمت آن مطرح بود.
در نهایت فکر میکنم که راز موفقیتم در تشخیص حلال و حرام و لطف خدا و اعتقاد به کشور جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است.
علی حیدری، معاون اسبق امور استانهای سازمان تامیناجتماعی در گفتوگو با «شرق»، میگوید که خود آقای بابک زنجانی در مصاحبهای، در مورد این موضوع اعلام کرده که نام من در فهرست تحریمها آمده بود و فرصت اندکی داشتم که اموال خود را به ایران منتقل کنم. با توجه به مشکلات انتقال پول به ایران، با کمک دوستان در سازمان تامیناجتماعی، این پول را وارد ایران کردیم و بعد از آن دوستان که این لطف را به من کرده بودند، پیشنهاد کردند که به جای برداشت چهارمیلیاردیورو، سهام تعدادی از شرکتها را دریافت کنم.»
حیدری به فیلمی که در مجلس شورای اسلامی و در جریان مذاکرات مربوط به استیضاح وزیر پیشین تعاون، کار و رفاه اجتماعی به نمایش درآمد استناد میکند؛ فیلمی که مربوط به همین موضوع و مذاکرات برای انتخاب شرکتهای قابل واگذاری به وی بوده است: «پس از نمایش آن فیلم و غایلههای متعاقب آن، گویا فرآیند انتقال متوقف شده و پول هم در ید سازمان قرار نگرفته است چراکه اگر سازمان این پول را در اختیار داشت، در ماههای اخیر برای تامین و پرداخت مستمریها، ناچار از فروش سهام یا گرفتن وام نبود.»
حیدری اصولا معتقد است سازمان تامین اجتماعی جای ایندست بازیها نیست: «در جریان این ماجرا، سازمان تامیناجتماعی درگیر نوعی پولشویی شده است که این رویه میتواند آسیبهای جدی به سازمان تامیناجتماعی بزند. یک سازمان اجتماعی خدماترسان که زندگی 35میلیوننفر از مردم با آن گره خورده است، نباید ابزار بازیهای سیاسی شود و مستمسکی برای تعرض به آن به دست بدخواهان و دشمنان داده شود.»
درخصوص سابقه بهرهبرداری سیاسی و استفاده ابزاری دولتهای نهم و دهم از سازمان تامیناجتماعی، حیدری به تدلیس سیستماتیک صورتگرفته در سال 1388 و استفاده از منابع نظام تامیناجتماعی برای اغراض سیاسی و حزبی اشاره میکند: «اساسنامهای که در سال 1354 برای سازمان تامیناجتماعی تدوین شده و در دورهای هم شورای انقلاب تغییراتی در آن داد، پس از تغییرات اعمالشده از سوی شورای انقلاب، برای مدت 30 سال مبنای کار سازمان بود اما در سال 1387تغییراتی در این اساسنامه داده شد و مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی به ناگهان بر سه صندوق دیگر نیز شامل صندوق بازنشستگی کشوری، صندوق بیمه خدمات درمانی و صندوق بیمه روستاییان تسلط پیدا کرد.» حیدری تغییرات در اساسنامه را زمینهسازی برای اقدامات خلاف عرف بعدی میداند. از جمله میگوید: «با بازترشدن دست مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، در سال 1388 و در آستانه انتخابات، برخلاف رویه و بدون توجه به اصول و مبانی حاکم بر فعالیت بیمههای اجتماعی، از طریق منابع حاصل از فروش سهام طلایی مخابرات، 80هزارتومان با هدف جلب آرا، به مستمری تمام مستمریبگیران از تامیناجتماعی و سازمان بازنشستگی کشور اضافه شد که شایبه سیاسیبودن این اقدام از آنجا ناشی میشود که در سیستمهای بیمه اجتماعی، هرگونه تغییری در خدمات باید بر مبنای محاسبات بیمهای و با توجه به سابقه بیمهپردازی هر فرد انجام شود تا عدالت برقرار گردد و افزودن مبلغ ثابت 80هزارتومان به مستمری تمام مستمریبگیران بدون توجه به سوابق بیمهپردازی آنان برخلاف عدالت بیمهای است.»
این اقدامات خلاف عرف به اینجا نیز ختم نشد: «متاسفانه این استفاده ابزاری به همین مورد محدود نشد و شایبه سیاسیکاری در مورد تصمیم اخیر در زمینه افزایش ناگهانی حداقل مستمریها به 700هزارتومان هم وجود دارد. این تصمیم هم در آستانه انتخابات سال 1392 بهناگهان از سوی رییس دولت دهم و بدون توجه به اصول اساسی فعالیت سازمانهای بیمهگر اجتماعی اعلام شد و چالشی جدی برای سازمانهای بیمهگر ایجاد کرده است و هیچ تناسبی هم با عدالت بیمهای ندارد. اگر به یک نفر با 35سال سابقه بیمهپردازی و فردی دیگر با 30سال سابقه، بهطور یکسان مبلغ 700هزارتومان بپردازیم، کاملا خلاف اصول محاسبات بیمهای و خلاف عدالت رفتار کردهایم.»
وی یادآوری اظهارات اخیر وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مراسم معارفه مدیرعامل جدید سازمان تامیناجتماعی، درخصوص ارزش واقعی سرمایههای بخش اقتصادی این سازمان – شستا – میگوید: «در درجه اول باید گفت که شستا باید بزرگ باشد چراکه سازمانهای بیمهگر اجتماعی به بزرگی اندوختهها، ذخایر و سرمایههای بیمهشدگانشان ارزیابی و قضاوت میشوند، در عینحال شستا در مقابل حجم تعهدات جاری و آتی سازمان تامیناجتماعی، بزرگ نیست. سازمان تامیناجتماعی در حال حاضر تعهداتی در قبال قریب 35میلیوننفر از مردم دارد و اگر اتفاقی در کشور بیفتد و به هر دلیلی منابع ورودی سازمان قطع شود، برای پرداخت مستمری هر ماه مستمریبگیران مشکل دارد.»
حیدری به منظور روشنشدن مدعای خود ارقامی ارایه میکند: «بر اساس برخی گزارشها ارزش اسمی شستا در حال حاضر بین 12 تا 13هزارمیلیاردتومان و ارزش روز سهامش در حدود 35 تا 40هزارمیلیاردتومان است در حالی که اگر همین امروز سازمان تامیناجتماعی به هر دلیل بخواهد فعالیت خود را متوقف کند، به نرخ روز بالغ بر 400هزارمیلیاردتومان تعهد در مقابل بیمهشدگان دارد. در مقایسه این دو رقم، معلوم است که شستا برای سازمان تامیناجتماعی بزرگ نیست مضاف بر اینکه در مواقع بحرانی، شستا و داراییهایش قابلیت نقدشوندگی فوری ندارد. فرض کنید اگر جنگی روی دهد و اقتصاد کشور آسیب ببیند، چه کسی پیدا میشود که پتروشیمی خارک را در دهانه خلیجفارس، خریداری کند؟ به این ترتیب باید گفت شستا بزرگ نیست به این علت که سازمان تامیناجتماعی در هر سال به اندازه یک شستا، تعهدات جاری دارد. توجه داشته باشید که بودجه سالجاری سازمان حدود 33هزارمیلیاردتومان و معادل ارزش واقعی داراییهای شستا است.»
حیدری نحوه اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها را دارای اشکالات ساختاری میداند و در توضیح آن میگوید: «در ماده 11 قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی که در سال 1383 تصویب شد، موضوع هدفمندسازی یارانهها پیشبینی شده و وزارت رفاه و تامیناجتماعی سابق بهعنوان متولی هدفمندسازی یارانهها تعیین شدهبود. در ماده 3 قانون برنامه چهارم هم که مجلس هفتم آن را حذف کرد، منابع لازم برای این کار پیشبینی شده بود.
حتی وقتی قرار بود هدفمندی یارانهها اجرا شود، شرکت خدمات ماشینی تامین که از شرکتهای متعلق به سازمان تامیناجتماعی است، به سفارش وزارت رفاه بانکی اطلاعاتی طراحی و اجرا کرد که قرار بود مبنای اجرای طرح هدفمندی یارانهها باشد اما به یکباره ورق برگشت و با انتخاب آقای حسینی بهعنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی که تا پیش از آن در وزارت رفاه مسوولیت داشتند، وزارت امور اقتصادی و دارایی با کارگزاری سیستم بانکی و مرکز آمار ایران متولی اجرای طرح هدفمندی یارانهها شد.»
حیدری میگوید برای اجرای هدفمندی و پرداخت صحیح یارانهها به مردم کار درست آن بود که متولی آن سازمانی بود که اطلاعات دقیق از چگونگی وضعیت اقتصادی یارانهبگیران دارد: «برخی گزارشها حکایت از آن دارد که دولتهای نهم و دهم حدود 300هزارمیلیاردتومان در حوزه خدمات اجتماعی شامل پرداخت مستقیم به مردم، وام بنگاههای زودبازده، پرداخت وام ازدواج و اشتغال و ارایه سهام عدالت هزینه کردند اما چون این پرداختها کارکرد خدمات اجتماعی پیدا نکرده، فاقد اثربخشی لازم بوده و حتی در حوزههایی آثاری معکوس دربرداشته و به تورم و افزایش فشارها بر مردم انجامیده است. روش درست برای اجرای طرحی با چنین درجهای از اهمیت آن بود که مسوولیت کار به حوزه رفاه و تامیناجتماعی و سازمانها و نهادهای این حوزه واگذار شود تا با اتکا به اطلاعات مستند و بهروزی که از وضعیت درآمد و اشتغال و نیازهای اجتماعی و اقتصادی افراد تحت پوشش خود دارند، کمکها را مستقیما به گروههای هدف برسانند اما در شیوهای که مورد عمل قرار گرفت، به سبب اتکا به اطلاعاتی که خود مردم چند سال پیش ارایه کرده بودند و هیچ ابزار دقیق و کارآمدی هم برای راستیآزمایی اولیه و بهروزرسانیهای بعدی این اطلاعات در اختیار مجریان نبود، برخلاف اهداف اولیه باز هم روش پرداخت غیرهدفمند یکسان به همه اقشار اجرایی شد.»
علاوه بر این حیدری پرداخت نقدی یکسان به چند میلیون ایرانی ساکن خارج از کشور را خلاف عدالت میداند و میگوید: «در شیوه کنونی، سهم یارانه زن و فرزندان یک مرد معتاد، بهسبب فقر اطلاعاتی، بهحساب سرپرست معتاد خانواده واریز میشود. اینها همه ناشی از آن است که ما روش اشتباهی را در اجرا در پیش گرفتهایم و دستگاهها و سازمانهایی متولی اجرا شدهاند که نهتنها تخصصی در این زمینه ندارند، بلکه حتی با مردم ارتباط و تعامل مستمر از آن جنس که سازمانهای بیمهای و حمایتی با افراد تحت پوشش خود دارند، ندارند. ما میدانیم که اکنون در کشور در حدود 500هزار ایرانی ایرانیالاصل داریم که فاقد شناسنامه و مهجور هستند. سازمان ثبت احوال یا مرکز آمار یا سیستم بانکی چگونه و با چه ابزاری میتوانند این افراد را شناسایی و از آنان حمایت کنند. این کار وظیفه تخصصی نهادهایی مثل بهزیستی و کمیته امداد است که میتوانند با اجرای طرحهای غربالگری اجتماعی و نیازمندیابی فعال، چنین گروههایی را شناسایی و تحت پوشش قرار دهند.»
او با اشاره به رویکردی که در اجرای این طرح در پیش گرفته شد و عوامفریبی تعمدی که چاشنی آن شده است، میگوید شاید اکنون کمتر سیاستمداری حاضر به تحمل هزینههای اجتماعی اصلاح روش کار باشد و درخصوص راهحل منطقی اصلاح این وضعیت معتقد است: «بازگشت قطار هدفمندی به ریل اصلی یعنی حوزه رفاه و تامیناجتماعی یکی از ضرورتهاست. در کنار آن باید یارانه دهکهای بالای درآمدی نیز حذف شود که با توجه به پشتوانه پوپولیستی سوارشده روی این طرح، شاید در این مرحله انجام آن دشوار یا حتی غیرممکن باشد اما در مرحله دوم حتما باید مورد توجه قرار گیرد. خوشبختانه سیگنالهای مثبتی از طرف دولت بهگوش میرسد و دولتمردان بر ضرورت توسعه نظام تامیناجتماعی در مرحله دوم اجرای طرح با آزادسازی منابع اختصاصیافته به پرداختهای مستقیم، تاکید دارند. با واگذاری مسوولیت اجرای طرح به حوزه رفاه و تامین اجتماعی با کارگزاری سازمانهای بیمهای و حمایتی و امدادی، بهمرور میتوان اشتباهات گذشته را جبران کرد.»
منبع: روزنامه شرق
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 25,نوامبر,2024